این کتاب راهکارهایی دربارهی “سلامت تن و روان” ارائه میکند، به نحوی که از طریق توسعهی دانشِ سلامت و همچنین آموزش برخی مهارتهای حفظ سلامت و التیام آن، “هوش سلامت” شما را ارتقا می بخشد و با نهادینه کردن “سبک زندگی سالم”، خطر ابتلا به بیماریهایی مانند سرطان و سکته را کاهش میدهد.
این کتاب راهکارهایی دربارهی “سلامت تن و روان” ارائه میکند، به نحوی که از طریق توسعهی دانشِ سلامت و همچنین آموزش برخی مهارتهای حفظ سلامت و التیام آن، “هوش سلامت” شما را ارتقا می بخشد و با نهادینه کردن “سبک زندگی سالم”، خطر ابتلا به بیماریهایی مانند سرطان و سکته را کاهش میدهد.
چه کسانی به سلامت خود اهمیت میدهند؟ چه کسانی نگران سلامت خود هستند؟ چه کسانی سلامت خود را به خطر میاندازند؟ چه کسانی اهمیتی به سلامت خود نمیدهند؟ آیا میتوانیم عاملی را برای شناسایی اینکه افراد جزو کدام یک از دستههای مذکور هستند در نظر بگیریم؟ که بتوانیم تشخیص دهیم که افراد با سلامت خود چگونه برخورد میکنند و در صورت لزوم آموزشهایی را برای آنها اختصاص دهیم. در فرهنگ لغات مِریام وبستر، هوش اینگونه تعریف شده است: ” توانایی یادگیری یا درک یا کنار آمدن با شرایط جدید یا سخت و همچنین توانایی به کارگیری دانش در جهت تغییر محیط خود”. آیا در مورد سلامت نیز هوش خاصی میتواند عامل پیشبرد ما باشد؟ آیا سلامت میتواند به هوش منطقی ما مربوط باشد؟ یا اینکه رابطهای بین هوش هیجانی ما و سلامت ما وجود دارد؟ یا اینکه سلامت، هوش خاص خودش را میطلبد. در بسیاری اوقات دیده میشود که افرادی نگران سلامت خود هستند اما در خصوص بهبود سلامت خود گامی برنمیدارند. در پاسخ به کسانی که آنها را از مشکلشان آگاه میکنند میگویند که میدانند اما… و بهانههایی میآورند. این بهانهها از چه چیزی ناشی میشود؟ آیا طرحوارهها(الگوها، باورها)ی ذهنی ما مانع پیگیری سلامت ما میشوند. آیا مجموعهای از طرحوارههای سازگار و ناسازگارِ ذهنِ ما میتواند هوشی را در ذهن ما شکل دهد که این هوش تعیین کند که به چه میزان به سلامت خود بپردازیم؟ به نظر میرسد که عوامل مختلفی در این میان دخیل باشند. دانش در مورد سلامت میتواند یکی از عوامل باشد. اینکه فرد به چه چیزی توجه کند تا سلامت خود را حفظ کند و آن موضوع را چگونه پیگیری کند یک مساله است و مساله دیگر این است که آیا امید به زندگی در فرد به چه میزان است که بخواهد این دانش را به کار گیرد. بنابراین عوامل مختلف میتواند مجموعهای را در فرد شکل دهد که میتوان آن را هوش نامید که فرد را در مسیر سلامتش هدایت میکند. در نهایت اینکه با آموزش و ارتقا دانش خود در زمینه سلامت و تمرین و به کار بستن این دانش، در واقع “هوش سلامت” خود را ارتقا دادهایم. هوش سلامت برای ارائه ابزار و خدماتی تاسیس شده است که بتواند هوش سلامت افراد جامعه و در نهایت، شاخص سلامت جامعه را ارتقا بخشد.
سازمان جهانی بهداشت[۱] (WHO) سلامتی را نه فقط به معنای عدم وجود بیماری یا ناتوانی بلکه به عنوان حالتی از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی تعریف میکند. این تعریف شامل سه بعد اصلی میشود:
سلامت جسمی: به وضعیت بدنی و عملکرد اعضای بدن اشاره دارد.
سلامت روانی: به وضعیت عاطفی و روانی فرد اشاره دارد.
سلامت اجتماعی: به توانایی برقراری و حفظ روابط مثبت و سالم با دیگران اشاره دارد.
در سال ۱۹۸۴ ، WHO تعریف خود از سلامتی را گسترش داد تا شامل توانایی داشتن یک زندگی ایدهآل از نظر اقتصادی و اجتماعی نیز باشد. این به معنای دسترسی به منابع و فرصتهایی است که برای یک زندگی خوب و شایسته ضروری هستند.
باشگاه را به خانه خود ببرید و ماهیچه کف لگن و کشاله ران خود را تقویت کنید.
سلامت در اقلیم آسودگیست
کزین بگذری جمله بیهودگیست
نظامی گنجوی در این بیت بر اهمیت و ارزش سلامت تأکید میکند و میگوید که سلامت در شرایط و محیطی حاصل میشود که دارای آرامش و آسودگی باشد و هر چیزی غیر از آن بیاهمیت و بیهوده است.
بنابراین سلامتی فقط به معنای عدم بیماری نیست، بلکه یک وضعیت کلی از توانمندی و رفاه است که سه بعد اصلی دارد؛ جسمی، روانی و اجتماعی. عوامل اجتماعی و اقتصادی مناسب به چه روشهایی میتواند به رشد سلامت کمک کند؟ هر سه بعد سلامت جسمی، روانی و اجتماعی متاثر از آموزش و اقتصاد است. آموزش که عامل توانمندسازی فرد نامیده شده است میتواند افراد را در انتخاب روشهای دستیابی و حفظ سلامت همراهی کند و اقتصاد میتواند اجرای این انتخابها را عملی کند. روابط اجتماعی مثبت و سالم با دیگران نیز نه تنها میتواند عاملی برای توسعه آموزش و ارتقا اقتصاد فرد باشد، بلکه میتواند از نظر آرامش روانی نیز بسیار مفید واقع شود. از طرف دیگر به نظر میرسد که عامل مرتبط دیگری نیز در سلامت فرد نقش داشته باشد که در پاراگراف بعدی پیگیری میشود.
در فرهنگ لغات مِریام_وبستر[۲]، هوش اینگونه تعریف شده است: «توانایی یادگیری یا درک یا کنار آمدن با شرایط جدید یا سخت و همچنین توانایی به کارگیری دانش در جهت تغییر محیطِ خود». همچون «هوش هیجانی» که افزایش آن به کنترل و مدیریت بهینۀ هیجانهای ما کمک میکند، میتوانیم دانش خود را نیز در بارۀ تندرستی ارتقا دهیم و با به کارگیری این دانش، توانایی خود را برای حفظ سلامتِ جسمی و ذهنی خود بهبود بخشیم و با انجام این کار در واقع «هوش سلامت»[۳] خود را توسعه دهیم.به اقدامات و فعالیتهای آگاهانه، اکتسابی و هدفداری که فرد برای حفظ حیات و ارتقای سلامت خود و خانوادهاش انجام میدهد و حیطههای سلامت جسمی، روانی و اجتماعی را دربرمیگیرد خودمراقبتی میگویند. برخی از افراد در خصوص سلامت خود نظری ندارند، برخی نگران سلامتی خود هستند اما پیگیر سلامت خود نیستند و بسیاری دیگر نگران سلامت و پیگیر سلامت خود هستند. این موضوع یک طیف را به ما مینمایاند که افراد در ابتدا و انتهای این طیف دارای «هوش سلامت» متفاوتی هستند. در این کتاب اطلاعات بسیاری در زمینه سلامت درج شده است که شما از طریق مطالعه و کاربست مستمر آنها در زندگی خود، «هوش سلامت» خود را افزایش خواهید داد و با «هوش سلامت» بالا و خودمراقبتی مداوم، نه تنها به تندرستی خود بلکه به سلامتِ اطرافیان خود نیز کمک خواهید کرد.